اخلاق در اصطلاح دانشمندان و عالمان اخلاقي، معاني و كاربردهاي متفاوتي دارد. در اينجا به پارهاي از مهمترين آنها اشاره ميكنيم:
رايجترين و شايعترين كاربرد اصطلاحي اخلاق در بين انديشمندان و فيلسوفان اسلامي، عبارت است از صفات و هيئتهاي پايدار در نفس كه موجب صدور افعالي متناسب با
1. محمدمرتضي الزبيدي، تاج العروس من جواهر القاموس، ج6، ص337؛ ابنمنظور، لسان العرب، ج4، ص194؛ اسماعيلبنحماد الجوهري، الصحاح، ج4، ص1471.
﴿ صفحه 20 ﴾
آنها بهطور خودجوش و بدون نياز به تفكر و تأمل از انسان ميشوند. شيخ ابوعلي مِسكَوَيه در تعريف اخلاق ميگويد:
اخلاق حالتي نفساني است كه بدون نياز به تفكر و تأمل، آدمي را به سمت انجام كار حركت ميدهد.(1)
علامه مجلسي نيز در تعريف اخلاق ميگويد:
اخلاق ملكهاي نفساني است كه كار بهآساني از آن صادر ميشود. برخي از اين ملكات فطري و ذاتياند، و پارهاي از آنها نيز با تفكر و تلاش و تمرين و عادت دادن نفس به آنها، به دست ميآيند...؛ چنانكه بخيل در ابتدا با سختي و جان كندن چيزي را ميبخشد، اما در اثر تكرار، بخشش بهصورت خوي و عادت او در ميآيد.(2)
مرحوم فيض كاشاني نيز اخلاق را اينگونه تعريف ميكند:(3)
اخلاق، هيئتي است استوار و راسخ در جان، كه كارها بهآساني و بدون نياز به تفكر و انديشه از آن صادر ميشوند. اگر اين هيئت بهگونهاي باشد كه افعال زيبا و پسنديده از نظر عقل و شرع، از آن صادر شود، آن را اخلاق نيك نامند و اگر افعال زشت و ناپسند از آن صادر شود، آن را اخلاق بد گويند.
طبق اين تعريف ـ چنانكه بعضي تصريح كردهاند(4) صفات ناپايدار و غيرراسخ در نفس، مثل غضب شخص بردبار و يا صفاتي كه ازروي تفكر و تأمل صادر ميشوند، مانند بخششِ بخيل، از دايرة اخلاق و ارزشهاي اخلاقي بيرون ميروند، اما از طرفي، هم شامل فضايل اخلاقي ميشود و هم رذايل اخلاقي. بنابراين ميتوان از دو گونه اخلاق سخن گفت: اخلاق فضيلت و اخلاق رذيلت.
1. ر.ك: ابوعلي مسکويه، كيمياى سعادت (ترجمة طهارة الاعراق)، ص57ـ58.
2. محمدباقر المجلسي، بحار الانوار، ج67، باب 59، ص372، ذيل حديث 18.
3. ر.ك: محسن فيض الکاشاني، الحقائق في محاسن الاخلاق، ص54؛ المحجة البيضاء فى تهذيب الاحياء، ج5، ص95.
4. محيط المحيط، ص251.
عدالت...برچسب : نویسنده : porseshemehree96 بازدید : 162